«سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ظاهراً برترین کمالی که قرآن کریم برای بندگان مخلَص قرار داده است، همین است که اینها مجازند خدا را وصف کنند. از سویی شیطان هم نمیتواند به حریم آنها راه پیدا کند. در قیامت هم مخلصین را جلب نمیکنند و احضار نمیکنند.
راز این ویژگی مخلصین آن است که براساس «قُرب نوافل کنت... و لسانه الذی ینطق» به ذات اقدس اله - هو الواصف و هو الموصوف خودش، خودش را دارد وصف میکند. اگر کسی به جایی رسید که ذات اقدس اله در مقام فعل زبان او شد، پس خدای سبحان دارد خودش را وصف میکند.
برای اینکه بفهمیم این وصف، وصف ذات حق تعالی است یا صفت فعل است، باید ببینیم اگر نفی و اثباتپذیر است، خدا به دو طرفش متّصف میشود، هم به این قسمت، هم به آن قسمت، معلوم میشود صفت فعل است. اگر نفی و اثباتپذیر نیست، فقط خدا به یک طرفش متّصف میشود نه صفت دیگر، معلوم میشود صفت ذات است. ذات اقدس اله به مقابل علم متّصف نمیشود، به مقابل حیات متّصف نمیشود، به مقابل قدرت متّصف نمیشود؛ لذا قدرت، حیات، علم و مانند آن، اینها اوصاف ذاتاند.
اما بعضی از اوصافند که در همین جوشن کبیر آمده و فراوان هم هست. خدای سبحان به هر دو طرفش متّصف میشود؛ میگوییم: خدا زید را شفا داد، عمر را شفا نداد؛ زید را غنی کرد، خالد را غنی نکرد. اینکه فلان کار را کرد در آنجا، فلان کار را نکرد در اینجا؛ هر دو کار خداست؛ «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ»گاهی توسعه میدهد، گاهی نمیدهد؛ گاهی شفا میدهد، گاهی نمیدهد و.... از اینکه گاهی آن کار را میکند، گاهی این کار را نمیکند و هر دو وصف خدای سبحان است؛ معلوم میشود در مقام فعل است. چرا؟ چون اگر برای مقام ذات بود، هرگز سلب نمیشد. اگر چیزی سلب شد و عین ذات بود- معاذالله- لازمهاش سلب ذات است!
اسراء از این قبیل است؛ پیامبرش را اسراء داد، دیگران را اسراء نداد. خب این صفت فعل است. در سمع و بصر هم اینچنین است؛ سمعی داریم که به علم مسموعات برمیگردد؛ این صفت ذات خداست؛ یعنی هر چیزی را خدا میشنود؛ چه انسان دعا بکند، چه غیبت و تهمت و دروغ هم بزند، خدا این حرفها را میشنود. سمعی هم داریم که صفت فعل است که در بعضی از آیات آمده «إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء» خدا دعا را میشنود؛ این «میشنود» همان امر اعتباری است که میگوییم ما نزد او آبرویی داریم، او گوش به حرف ما میدهد، قبول میکند، برابر آن عمل میکند. اینکه در پایان بعضی از آیات آمده «إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء» یعنی گوش به دعای دعاکننده میدهد؛ وگرنه او به سمع ذاتی غیبت هم میشنود، دروغ و تهمت هم میشنود؛ چون «بِکُلِّ شَیءٍ بَصِیرٌ و سمیع» است.
اگر کسی از ما سؤال کند یا بخواهیم سخنرانی کنیم یا بخواهیم کتاب بنویسیم، همین حرف معروف را میزنیم؛ خدا قابل شناخت نیست و هر کسی خدا را به اندازه خود میشناسد این حرف عمومی است که با مردم باید اینطور حرف بزنیم اما در مقام تحقیق، آیا ذات اقدس اله مثل اقیانوس نامتناهی است- معاذالله-؟! او غیرمتناهی است؛ ما اگر اقیانوسی داشتیم نامتناهی که سطحش عین عمقش بود، ساحلش عین سطح و عمقش بود، شرقش عین غرب بود، شمالش عین جنوب بود، فوقش عین تحت بود، ما با چنین اقیانوسی روبهرو بشویم، بگوییم ما یک لیوان آب از یک گوشهاش برمیداریم!
طبق بیان نورانی حضرت امیر(ع) هر ظاهری غیر از خدا، جدای از باطن است اما خدا ظاهرش عین باطن است؛ اوّلش عین آخر است؛ همانطوری که اول است، آخر است؛ اگر کسی با اوّلش ارتباط داشت با آخرش هم رابطه برقرار کرد؛ اگر با ظاهرش رابطه برقرار کرد، با باطنش هم. این است که میگویند: احدی به ذات اقدس اله دسترسی ندارد.